پدر: (درحالی که ریش تراش دستشه) ما دیگه برای بچه هامون ریش تراش هم می خریم!
پسر: (در حالی که داره ریش تراش رو می گیره) چطور مگه؟
پدر: (در حالی که لبخند رو لبشه) آخه زمان ما وقتی پسر به سنی می رسید که ریش تراش نیاز داشت، خرجش و خودش می داد.
پ.ن: بر اساس یک داستان واقعی
برچسبها: روزانه, وابستگی